شاهکار دخترم
دختر نازم امروز اومدم سری به وبلاگت بزنم یادم اومد از اون روزی که دکمه ی لباست رو خوردی حیفم اومد که این کار خطرناک اما جالب تورو ننویسم تقریبا یک سالت بود داشتم باهات بازی می کردم که دکمه ی لباست افتادخیلی سریع دکمرو برداشتی وکردی دهنت وبسرعت بلعیدی حتی این اجازه رو به من ندادی که دست بکنم دهنت و دکمه رو بردارم خیلی ترسیدم بلندت کردم و چند تا زدم به پشتت اما دیدم نگام کردی وخندیدی فکر کردی دارم باهات بازی می کنم منم که دیدم چیزیت نشد خدا رو شکر کردم ،چند تا بوس از لپات گرفتم و یه کم آب دادم خوردی قربونت برم الهی همیشه تندرست وسالم باشی  ...
نویسنده :
مامان وبابا
16:11